دوبیتی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
امان از واژه ي پر درد كوچه
تب بي غيرتي و سرد كوچه
گل ياس نبي پر پر شد آخر
ز بي مهريِ به پیش مرد كوچه
اصغر چرمي
برچسبها :
امان از واژه ي پر درد كوچه
تب بي غيرتي و سرد كوچه
گل ياس نبي پر پر شد آخر
ز بي مهريِ به پیش مرد كوچه
اصغر چرمي
نکند پیروی از سید علی ، ننگ شود
عرصه بر رهبر فرزانه ی مان ، تنگ شود
به خداوند قسم هر که نشد پیرو او
مجتهد باشد اگر ، پای دلش لنگ شود
اصغر چرمی
یا محول ، دل من ، رنگ جلا می خواهد
مس جان می دهد و شمش طلا می خواهد
خلق از دست شما ، روزی خود می گیرد
باز این بنده ی تان ، کرببلا می خواهد
اصغر چرمی
فاطمی هستم ، غلام حیدرم
خاک پای ، نوکران حیدرم
با علی باشم به جنت می رسم
بی علی خاک دو عالم بر سرم
اصغر چرمی
تاثیر حب حیدر و زهرا اساسی ست
غیر از ولایت راه دیگر ناسپاسی ست
بی حرمتی های به شیعه بی سبب نیست
درد دل وهابیت حیدر شناسی ست
اصغر چرمی
عمریست که ما شیفته ی روی بهاریم
جز بر پسر فاطمه دل را نسپاریم
صد بار نوشتیم که اقوام بدانند
در فاطمیه عید نداریم ، نداریم
اصغر چرمی
در این امر الهی هیچ شک نیست
اگر زهرا نباشد نُه فلک نیست
چرا قاتل نفهمید این که بی بی
خودش حق است و محتاج فدک نیست
اصغر چرمی
مانده به درون سینه اش یک فریاد
مظلوم مدینه با همین غم جان داد
ایکاش نمی دید چگونه دشمن
یک ضربه زد و مادرش از پا افتاد
اصغر چرمی
گفتم به ماه آسمون
من ديگه طاقت ندارم
كاشكي می شد مادر بیاد
سر روي زانوش بزارم
گفتم كه طاقت ندارم
بابام غريب تر بمونه
زانو بغل بگيره و
بشينه باز كنج خونه
باباي پهلوونمون
تو مدينه خورده زمين
باور ندارم ببينم
كه اون شده خونه نشين
صاحب ذوالفقاري كه
تيغ خدا تو دستشه
تو فكر بازوي كبود
همسر دلخسته شه
تموم شده روزايي كه
زندگي ما عالي بود
جاي مادر كنار اين
سفره ي نون خالي بود
باور نمي كنم يه روز
به گريه مبتلا مي شم
توي همين شهر نبي
از حسنم جدا مي شم
باور نمي كنم بايد
تو غم بابام بشينم
ميون محراب نماز
فرق شكسته ببينم
چيكار كنم مادر من
اگر به دادم نرسي
روزاي خوش تموم بشه
بياد زمان بي كسي
پيراهني كه جا گذاشتي
براي نور دوعين
يه روز مياد هديه بدم
بپوشه شاه عالمين
امان ز بي قراري
فاتح خيبر و حنين
پيراهن و مي بوسه و
فقط مي گه غريب حسين
غريب حسين غريب حسين
غريب حسين غريب حسين
اصغر چرمي
به درب سوخته گاهي نگاه مي كردم
براي اين كه بگويم چه آمده به سرم
ميان ظلمت شب سربه چاه مي كردم
اصغر چرمي
در حسرت قبر مادری جانبازیم
عمریست که حیران همان یک رازیم
بر کوری وهابیت و آل سعود
یک بار دگر بقیع را می سازیم
اصغر چرمی
دشمن به میان کوچه بی واهمه شد
بانی شکست آیه ی محکمه شد
شد کوثر قرآن نبی خون آلود
لعنت به کسی که قاتل فاطمه شد
اصغر چرمی
یک روضه دوجا داده دلم را آزار
می خورد میان آتش و دود آنروز
یک ضربه ز در ضربه ی دیگر دیوار
اصغر چرمی
با بغض علی گرفت حقت را برد
یک ضربه زد و تمام بازو شد خرد
والله قسم کسی که بر رویت زد
از مهدی موعود کتک خواهد خورد
اصغر چرمی
هر کس که گرفت دامنش عابد شد
آنگونه نفس بزن که هر جا رفتی
گویند غلام مرتضی وارد شد
اصغر چرمی
ما خاک گل باغچه ی احساسیم
سرخوش ز شمیم عطر بوی یاسیم
در فاطمیه روزی خود می گیریم
عمریست گدای مادر عباسیم
اصغر چرمی
ناکسان حق علی را خوردند
قلب خونین مرا آزردند
تا که دیدند زمین خوردم من
جان گرفتند و علی را بردند
اصغر چرمی
شکر می گویم خدا را چون مرید حیدرم
سالها ریزه خور خوان گل پیغمبرم
این که می بینی همیشه نام زهرا می برم
هدیه ای از نان بابا هست و شیر مادرم
-----
آن قصه ای که شامل طفل صغیر شد شد
از او گرفت صبر و توان تا کبیر شد
باور نمی کنم که شنیدم همان امام
از داغ مادرش چه غریبانه پیر شد
مرا تا در غل و زنجیر کردند
تو را در کوچه غافلگیر کردند
نمانده بر سرم موی سیاهی
ز داغ تو علی را پیر کردند
اصغر چرمی
در محفل ارباب به سوز و سازیم
با روضه و گریه در پی اعجازیم
بر کل جهان خلاصه ما عرض کنیم
بر نوکری ال علی می نازیم
اصغر چرمی
موضوعات
آرشیو
لینکستان
درباره ما
پیوند های روزانه
آمار وبلاگ